Wednesday, July 4, 2007

شیوا و شاهنامه

یکی از کابوسهای من ، این بوده که بچه های من حافظ را نفهمند. بچه‌های بسیاری از دوستان و نزدیکانم که به آن سوی آبها مهاجرت کرده‌اند، یا بلد نیستند فارسی حرف بزنند، یا فارسی دست و پا شکسته‌ای با دامنه لغات محدود می‌دانند و طبعاً خیلی از این کودکان نمی‌توان انتظار داشت، در بزرگسالی، بتوانند ظرافتهای شعر حافظ یا فردوسی را درک کنند.
از آنجا که این وبلاگ خواننده‌ای ندارد و یکی دو نفری که به آن سری می‌زنندِ، شخصاً مرا می‌شناسند، نیازی به معرفی دختر شش ساله‌ام، شیوا نیست. مدتی بود که دنبال یک شعر جدی برای شیوا می‌گشتم. شعری کمی جدی تر از شعرهای جی جی به دبستان می‌رود مهد کودکی. اولین چیزی که به ذهنم رسید، پروین اعتصامی بود. بعد از امتحان یکی دو شعر، نظرم راجع به اینکه شعر پروین کودکانه است عوض شد. حافظ و مولوی و سعدی هم زیاد مناسب بچه نبود.
تا این که شیوا در مهد کودک نقش راوی ۲ را در تئاتر کوتاهی به عهده گرفت که موضوع آن داستان بسیار مختصر شده زال بود. متوجه شدم که شیوا به داستان شاهنامه علاقه مند شده. یکی دو کتاب از داستانهای شاهنامه از نمایشگاه کتاب برایش خریدم. بعد از خواندن داستان هفت خان افراسیاب، همین بخش را از شاهنامه برایش خواندم. علیرغم تصور من، برایش بسیار جالب بود و خیلی جذب شد. تا جایی که حاضر می‌شد از کارتون برنامه کودک به نفع شنیدن شاهنامه صرفنظر کند. یکی دو بیتی را که برایش جالب به نظر میرسید نیز حفظ کرد.
نکته‌ای که به خصوص در شاهنامه نگرانش بودم، خشونتهای موجود در داستان حماسی شاهنامه بود. انتظار داشتم که تصویر صحنه‌های کشتار و جنگ، موج ترسش را فراهم کند. در این مورد نیز بر خلاف تصور من، هیچ مشکلی را حداقل در ظاهر پیش نیاورد.
اکنون حدود دو هفته‌ایست که دو روزی یکبار، یکی دو قسمت از شاهنامه را با هم می‌خوانیم. تا این جا که خیلی تجربه جالبی است.

5 comments:

Unknown said...

صحنه های جنگ و کشتار ناراحتش نمی کند ولی احتمالاً جنگاوری بس سترگ با گرز(!) از او می سازد. : دی!

از شوخی گذشته شاهنامه کلی مفاهیم پنهان دارد که ما هم ازش بی اطلاعیم. ولی خوب نسل ها دارند پیشرفت می کنند چون ما داستانهاشم بلد نبودیم کوچیک که بودیم.

yoota said...

سلام ...

اتفاقی بلاگ شما را پیدا کردم و یادم افتاد من هم روزی نوشته بودم گر صاحب دختر شوم برایش شعر می خوانم ومی خواهم با حافظ بزرگ شود ...

http://yoota.blogspot.com/2006/02/blog-post_26.html#links

Anonymous said...

بالاخره موفق شدم کامنت بنویسم .
امیدوارم در کنار خانواده تان شاد و سربلند باشید از اینکه وب لاگ زدی خوشحالم چون با خواندن مطالبش از حالت باخبر می شوم

Anonymous said...

سلام ‏ خواستم دوباره يادآوري كنم كه شايان رو فراموش نكن . نكنه اين وسط فكر كنه كه به حساب نمياد . يادمون باشه بچه ها خيلي بيشتر از اونكه ما بدونيم فكر و تحليل مي كنند .

Anonymous said...

سلام ‏ خواستم يادآوري كنم كه شايان رو فراموش نكن . نكنه اين وسط فكر كنه كه به حساب نمياد . يادمون باشه بچه ها خيلي بيشتر از اونكه ما بدونيم فكر و تحليل مي كنند .
يا علي !