Friday, June 1, 2007

تله اسکرین

یکی از معروفترین کتابهای جرج ارول، کتاب ۱۹۸۴ است. این کتاب در سال ۱۹۴۹ نوشته شده است. در ۱۹۸۴، حکومتی توتالیترین به تصویر کشیده شده که با استفاده از تکنولوژی روز، افکار تک تک افراد جامعه را کنترل می‌کند. سرکرده این حکومت که Big Brother نامیده می‌شود، شباهت زیادی به استالین دارد و کلا فضای کتاب استعاره‌ای از شوروی وقت است.

وزارت حقیقت Ministry of truth با استفاده از ابزاری به نام TeleScreen که در همه میدانها و خانه‌ها کار گذاشته شده، سخنرانیهای برادر بزرگ را در حجم زیاد پخش می‌کند. تله اسکرین دو طرفه است و کارکنان وزارت حقیقت، با کنترل کردن اتفاقی تله اسکرینها زندگی خصوصی مردم را نیز کنترل می‌کنند.

این کتاب به همراه کتاب نامی دیگر این نویسنده با نام قلعه حیوانات در شوروی مدت مدیدی ممنوع بوده‌اند.

نکته جالب قضیه اینجاست، که تلوزیون به صورت تجاری حوالی سالهای ۱۹۴۰ به بازار معرفی شد و طبعاً چند سالی طول کشیده است که همه گیر شود. بعید به نظر می‌رسد، که کارکردی که ما اکنون از تلوزیون می‌شناسیم، در آن زمان نیز حاکم بوده باشد . پیش‌بینی نویسنده از این که این ابزار چه می‌تواند بر سر نوع بشر بیاورد، حاکی از نبوغ اوست.

جایگاهی که تلویزیون در اجتماع پیدا کرده، بسیار جالب توجه است. من خانواده‌ای را می‌شناسم که دغدغه تهیه شام ساده شب را به معنای واقعی کلمه و بدون اغراق دارند، ولی اولین نگرانیشان تبدیل تلوزیون سیاه و سفید ۱۴ اینچی شان به یک تلوزیون رنگی با همان ابعاد است.

با کمی دقت در نحوه استفاده از این وسیله در اطرافیان، این نکته مشخص می‌شود که تلوزیون به طور معمول روشن است، صرفنظر از اینکه برنامه خاصی دارد یا ندارد. اولین تهدید، گرفتن وقت تفکر و تعمق است. دیگر شما نیستید که باید به چیزی فکر کنید. فضای خانه شما با چیزی پر می‌شود که از طریق دستگاه تلوزیون به آن تزریق می‌شود. این طور می‌شود که انسان مدرن، انسانی سطحی است که وقت تعمق ندارد و مختصر وقتی که برایش باقی می‌ماند، با ابزارهایی مثل تلوزیون به صورت از پیش برنامه‌ریزی شده پر می‌شود.

گاهی وقتی که تاریخ می‌خوانم از این تعجب می‌کنم که قبل از انقلاب صنعتی و اختراع ماشین بخار، بشر در مدت هزاران سال، پیشرفت قابل ملاحظه‌ای از نظر تکنیکی نکرده است. در بازدید از موزه آبگینه ظرفهایی را از دو هزار سال پیش می‌توانید ببینید که اگر سالم بودند، از دیدن آن در بلور فروشیهای سطح شهر تعجب نمی‌کردید. ستونهای تخت جمشید را بعید می‌دانم اگر زمان قاجار بدون جرثقیل می‌توانستند در محل خود نصب کنند. این به جای خود، ولی بدتر از آن به نظر می‌رسد که بشر در بسیاری از زمینه‌ها پس رفت قابل ملاحظه‌ای کرده است. چرا بعد از ۷۰۰ سال، حافظ دیگری ظهور نکرده است. آیا به دلیل کاهش سطح تفکر انسان مدرن نیست.

نکته دیگر برنامه ریزی گروهی انسانها از طریق تلوزیون است، تلوزیون از رنگ لباس و اصطلاحات کوچه بازاری گرفته تا عقاید مذهبی و سیاسی مردم را تعیین می‌کند. معلوم می‌کند که مردم باید چه بخورند، چه بنوشند وقت خود را چطور بگذارنند و هزار چیز دیگر. به این ترتیب فردیت انسانها کمرنگ تر شده و مردم مطابق قالبهای از پیش تعیین شده موسسات اقتصادی و سیاسی قالب بندی می‌شوند.

انبوهی اطلاعات، نیز مشکلی است که در چند ساله گذشته به تله اسکرین قصه ما اضافه شده. پیشرفت مخابرات ماهواره‌ای و تعداد چند هزار تایی کانالهایی که از طریق این رسانه در دسترس قرار گرفته، قوزی بالای قوز قبلی اضافه کرده است. قسمت عمده‌ای از همان وقت نداشته، به جای تماشای برنامه به تورق کانالهای تلوزیون با چند ثانیه تأمل روی هر کانال می‌گذرد.

از دوستانم دو نفر را می‌شناسم که عطای تله‌ اسکرین را به لقایش بخشیده‌اند (یا لقایش را به عطایش)، و از خیر داشتن این دستگاه در منزل گذشته‌اند. یکی از دو شریف، در عوض هر کتابی را که من می‌شناسم و دوست داشتم خوانده باشم خوانده است. فکر کنم معامله خوبی کرده.

No comments: